یلدای زلزله، ترافیک و افزایش آلودگی هوا، یادداشتها و تحلیلهایی درباره میزان آمادگی تهران در برابر زلزله، تحقیر آمریکا و اسرائیل در سازمان ملل، مالیات از سود سپرده موافقت دولت و مخالفت بانک مرکزی، معاوضه اشتغال با گرانی با افزایش قیمت بنزین و گزارشهایی درباره سیاست زدگی افتصاد و عواقب گران شدن سوخت از مواردی است که روزنامههای امروز به آن پرداخته اند.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز شنبه، دوم دی در حالی بر پیشخوان مطبوعات قرار گرفتند که زلزله دو روز پیش پایتخت و حواشی آن در صدر تیترها و عناوین بیشتر آنها به چشم میخورد. نه بزرگ جهان به آمریکا و اسرائیل و تحقیر تصمیم اخیر ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، از مواردی است که عناوین اصلی روزنامههای امروز را شامل میشود. دیگر موضوعی که مورد توجه روزنامهها قرار گرفته، گزارشهایی درباره گران شدن سوخت و عواقب آن است که با تیترهای مختلف در صفحه اول آنها منعکس شده است.
روزنامه آفتاب یزد با چاپ تصاویر بخشی از مردم که از ترس زلزله هفته گذشته تهران در خیابانها و اماکن روباز خوابیدند، «چقدر بی پناهیم» را تیتر کرده است.
آرمان امروز نیز با تیتر دومینوی زلزله این موضوع را پوشش داده است.
ابتکار نیز با چاپ تصویری مشابه روزنامه آفتاب یزد عنوان «ترافیک زلزله، یلدای آلودگی» را تیتر کرده است.
جوان تیتر «تهران ترسید» و خراسان «خواب آشفته گسلهای تهران» را به عنوان عناوین مرتبط با زلزله اخیر تهران در صفحه اولشان گنجانده اند.
اما دیگر موضوعی که پررنگ در روزنامههای امروز مورد توجه قرار گرفته است، رأی ۱۲۸ کشور جهان معادل 90 درصد جمعیت کل جهان به پیش نویس قطعنامه کشورهای اسلامی در حمایت از قدس شریف در مجمع عمومی سازمان ملل است. این خبر با عناوینی همچون نه بزرگ جهانی به تصمیم ترامپ، نه قاطع جهان به ترامپ، سیلی محکم ملل متحد به ترامپ و تحقیر بزرگ اسرائیل منعکس شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
روحانی اصلاحطلبان را کجا میبرد؟
احمد غلامی، سردبیر شرق در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: اصلاحطلبان به مرحله تازهای از سیاست ورزی رسیدهاند؛ مرحلهای که ناگزیرند از راههای موجود یکی را انتخاب کنند. آنان از «خودآیینی» در سیاست فاصله گرفتهاند؛ از توانی که هدف آن نه کنارزدنِ یک رقیب بیرونی، بلکه مخالفت با انفعالی است که مردم را از خودشان جدا میکند. تکوین مردم دستکم پیششرط دستیابی به دموکراسی است. اصلاحطلبان چهار سال اولِ دولت روحانی را با قاطعیت و امید پشت سر گذاشتند و هویت آنان را حمایت از روحانی شکل داد، مثل هر جناح سیاسی دیگر که هویتش برآمده از انتخابش است. اصلاحطلبان بهمثابه تنها نیروی مانده در صحنه سیاست که هنوز تاحدی توان خطاب مردم را داشتند... .
در شرایط دشوار سیاسی که باید میان حذف و جذب یکی را انتخاب میکردند، پشت سر روحانی ایستادند تا از این طریق وضعیت خود را بار دیگر در سیاست، خاصه در قدرت تثبیت کنند. حسن روحانی گزینه مطلوبی برای آنان بود؛ دووجهیبودن او، منش اعتدالی و روی گشادهاش به اصلاحطلبان براساس ضرورت موجب شد این جناح به گرد او حلقه بزند و در پیروزیاش نقش مؤثری را ایفا کند. اما اطرافیان رئیسجمهور الزاما اینگونه فکر نمیکردند و نمیکنند. آنان درست یا غلط، نتیجه این پیروزی را ماحصل دلزدگی مردم از تندرویهای احمدینژاد میدانند و شرایط خطرناک جهانی. با این رویکرد، حلقه روحانی یا اعتدالیون باور دارند اگر اصلاحطلبان هم از آنان حمایت نمیکردند پیروزی دور از دسترسشان نبود، گرچه شاید با اندکی دشواری و با آرایی پایینتر.
این رویکرد در دوره چهار ساله اول به اصلاحطلبان چندان آسیبی نزد، چون فضای سیاست داخلی آن زمان متأثر از سیاست خارجی بود و اصلاحطلبان در این زمینه با روحانی و حلقه دورش اختلافنظری جدی نداشتند و این اشتراک دیدگاه موجب شده بود صفی واحد از اعتدالیون و اصلاحطلبان در برابر مخالفان مذاکرات هستهای و درنهایت استراتژی سیاست خارجی دولت روحانی بهوجود بیاید. اما این همسویی در دوره دوم دولت روحانی رنگ باخته و در فضای تهی سیاست داخلی ابتکار عمل از دست اصلاحطلبان و دولت روحانی خارج شده است. ازاینروست که برخی اصلاحطلبان، سیاست را اخلاقی جلوه میدهند و حمایت از دولت روحانی را با تمام انتقادات بِجا توجیه میکنند. روحانی و حلقه اعتدالیون دست بالا را دارند، آنان چیزی برای از دستدادن ندارند و قدرت، آنان را تا اطلاع ثانوی از مردمیبودن بینیاز میکند. از این منظر هرقدر اصلاحطلبان به حمایت از دولت روحانی بپردازند، جایگاه و اتوریته دولت روحانی را افزایش میدهند و از آرا و خواستِ مردمی که بهدعوت آنان بهپای صندوقهای رأی رفتهاند، فاصله خواهند گرفت. تکلیف اصلاحطلبانی که درون قدرتاند، بسیار روشن است. آنان سیلی نقد را به حلوای نسیه نخواهند فرویخت. اما اصلاحطلبانی روزهای دشوار در پیش خواهند داشت که مصائب بسیار به جان خریدند تا به مردم اثبات کنند راه آنان صرفا از جاده قدرت نمیگذرد.
اصلاحطلبان در تناقضی تاریخی گیر افتادهاند؛ تناقضی که همواره با آنان بوده است: در کنار مردم و منتقدان دولت ایستادن، یا حمایت همهجانبه از دولت روحانی، وفاداری به کدام وفاداری؟ رأی مردم یا حمایت از روحانی.
اصلاحطلبان بهاتفاق راه سومی را برگزیده بودند: آنان کجدار و مریز، زمان میخریدند تا در فرصت مناسب استراتژی تازهای طراحی کنند. اما رئیس دولت اصلاحات با حمایت بیچونوچرا از روحانی و دسیسهخواندنِ انتقادات اخیر به بودجه ٩٨ و شرایط نامساعد اقتصادی با رویکرد پشیمانی از رأی به روحانی، آب پاکی را روی دست همه ریخت و سرنوشت اصلاحات را خواسته یا ناخواسته با دولت روحانی گره زد. اغراق نیست اگر بگوییم این تصمیم، تصمیمی تاریخی است که بالاخره توانست تناقضات اصلاحطلبان را حل کند تا عیان شود اصلاحات از نظام فاصله نخواهد گرفت. با این رویکرد، اصلاحطلبان هویت یکدست پیدا کردهاند؛ هویتی که یا به آنان تحمیل شده یا خود خالقِ آن بودهاند و هرچه هست، از این پس باید در مدار این هویت تازه حرکت کنند و تعریفشان از مردم، مردمی است که به جبهه اصلاحات پایبند است، نه چیزی بیشتر و نه کمتر.
بیشک حمایت از دولت روحانی نقطهعطفی در تاریخ سیاسی اصلاحطلبان است. اگر آنان توانستند در دولت هاشمی با پا پس بزنند و با دست پیش بکشند، اینبار صراحت رئیس دولت اصلاحات کار را تمام کرد و به این دوگانه پایان داد. دوگانهای که موجب شکاف بود و هر شکاف سیاسی مستعد پُرشدن با افراد و جریانهای ناخالص یا دوزیست است. اینک دولت روحانی دست بالا را دارد. باز جبههای واحد از اصلاحطلبان و اعتدالیون را پشت سر خود دارد که با آن میتواند دست به اقدامات مهمتری بزند. گیرم چند صباحی دیگر اعتدالیون از اصلاحطلبان منفک شوند، باوجوداین، تغییر چندانی در وضعیت این دو جریان رخ نخواهد داد. اعتدالیون نه توان و جایگاه رقابت با اصلاحطلبان را دارند و نه پایگاهی که بتواند آرای شناور جامعه را جمع کند. حتی اصلاحطلبان نیز بعد از این باید با احتیاط بیشتری از آرای شناور سخن بگویند. آنان نیز یکی از جریانهای سیاسی درون نظام هستند که ظهور و افولشان در تجمیع آرای خودی است. با رویکارآمدنِ دولت روحانی، در سیاست داخلی ایران اتفاق تازهای رقم خورده است و آن چیزی نیست جز یکدستشدن سیاست داخلی ایران.
آیا جراحی اقتصاد ایران آغاز شده است؟
بهمن آرمان اقتصاددان در بخشی از یادداشت خود در شماره امروز آرمان امروز نوشت: در همه کشورها برای پایین نگاه داشتن هزینه تولید و افزایش قدرت رقابت تولیدات داخلی در بازارهای صادراتی قیمت حاملهای انرژی برای تولیدکنندگان را پایین نگاه میدارند به طوری که قیمت برق و گاز طبیعی که به خانوارها فروخته میشود ۵/۲ برابر قیمتی است که به واحدهای تولیدی فروش میرود درحالی که در ایران عکس این مورد وجود دارد. به هر حال آقای روحانی تصمیم گرفته است که یک اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران بهوجود بیاورد، ولی با این شیوه بیان ایشان که با گفتههای قبلی ایشان مبنی بر استفادههای ناشی از قطع یارانه بخشی از مردم برای ایجاد اشتغال خواهد بود را کسی باور نمیکند و برای زدودن ابهامهایی که در سخنان ایشان وجود دارد و مردم هم به ندرت باور میکنند، این است که مشخص کنند که با این پول چه کاری میخواهند انجام دهند؟ آیا همچنان صرف بودجه جاری کشور میشود یا صرف کار خاصی؟ و اگر قرار است صرف کار خاصی بشود آن کار چیست؟ به یاد دارم زمانی که به مناسبت روز بانکداری خدمت آیتا... هاشمی که آن موقع رئیس جمهور وقت بودند، رسیدم. ایشان در سخنرانی خود گفتند آقایان؛ ما از پول مردم که نزد شما سپردهاند کارهای بزرگی در کشور انجام میدهیم. مردم که نمیدانند ما در پشت این کوهها و بیابانها کارخانه سیمان و فولاد میسازیم و آزاد راه میکشیم حداقل بیایید و یک تابلویی نصب کنید تا مردم بدانند با پول آنها چه کاری داریم انجام میدهیم، ولی تاسف فراوان اینکه مدیران این بانکها که به واقع کارهای بزرگی انجام داده بودند و اگر سرمایه گذاریهای بانکها نبود، ما در حال حاضر چیزی به عنوان فولاد آلیاژی یزد، معدن گل گهر، چادرملو و سدهای بزرگ و آزادراههای قزوین- زنجان- تبربز یا تهران- ساوه را نداشتیم. ولی میلیونها نفر تابه حال از آن موارد استفاده کرده اند، ولی هیچ نشانی نیست که این آزادراهها با پول که ساخته شده است و نمی دانند که آن پساندازی که کردهاند در بانکها، صرف ایجاد این تاسیساتی زیربنایی شده است.
درخواستم از رئیس جمهور این است که همانند آیت الله هاشمی عمل کنند و به طور مشخص بگویند که اگر قیمت بنزین به ۱۵۰۰ تومان در هر لیتر رسید با این درآمد مازاد، چه کاری قرار است در کشور انجام شود؟ آقای هاشمی که از افرادی بود که شاید در تاریخ ایران نمونههای اندکی از او را بتوانیم بیابیم، این مسائل را ۳۰ سال پیش مطرح کردند و حال هم آقای روحانی هم باید همان کار را انجام دهد، ولی اینکه قیمت بنزین و گازوئیل را گران کند و پول آن به ناکجاآبادها برود و تنها تورم آن توسط مردم تحمل شود، این چیزی نیست جز پاشنه آشیلی که دولت از آن آسیب خواهد دید. مردم ایران، مردمی صبور و در عین حال آگاه هستند، اگر دولت به طور مشخص به آنها بگوید که با این درآمد اضافی چه خواهد کرد، این مردم صبور پذیرای حتی بیشتر از آن هم هستند. اینها همان مردمی هستند که زمان تحریم نفت ایران در دولت دکتر مصدق بدون داشتن هیچ گونه انگیزه مالی اوراق قرضه دولت را خریداری کردند و همچنان در قاب عکس به عنوان یکی از افتخارات ملی خود نگه میدارند. این افزایش قیمت بنزین آزمون بزرگی است برای دولت که صداقت خود را به مردم نشان بدهد. اگر جز این باشد، باید شعر فردوسی بزرگ را تکرار کرد که «گر این تیر از ترکش رستمی است، نه بر مرده بر زنده باید گریست.»
تخریب وزرا؛ تضعیف دولت
احمد خرم وزیر راه و شهرسازی در دولت اصلاحات طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: تخریبها و مخالفتها با دولت برای ما که در طول انقلاب و پیش از آن در صحنه بودهایم، تازگی ندارد. در واقع این شگرد سیاسی جناح راست است؛ شگردی که از ابتدای انقلاب به کار گرفتهاند. هر وقت دولت توفیق پیدا کرده و حتی بدنه مایل به اصولگرایان به دولت نظر مثبت پیدا میکنند؛ چند وزیر را استیضاح یا تخریب میکند. این جناح اکنون نیز در همین راستا میکوشد. وزرا را زیر سوال برده و میخواهد که دولت را فشل کند.
این تخریبها در مقاطع مختلف شدت و ضعف داشته است. این شدت و ضعف به زمانی بستگی دارد که بخش تمامیتخواه جناح اصولگرا برخی از مناصب قدرت را از دست میدهد. شاهد بودیم که در دولت نهم برای انتخابات ریاستجمهوری تمام قد و با تمام توان از احمدینژاد حمایت کردند. مخالفت با دولت روحانی از سال ٩٢ آغاز شد، البته اوایل تخریبها کمرنگ بود. در حقیقت فضای کشور اجازه نمیداد تا این مخالفتها فضا را مسموم کند. مخالفتهایی که در دولت یازدهم شروع شد و شدت گرفت، حتی در مقایسه با دولت اصلاحات بیشتر بود. یکی از اهداف مخالفان مستاصل کردن دولت بود و برای رسیدن به اهدافشان حوزه سیاست خارجی را به عنوان محور انتخاب کردند. هدف دوم از حمله به دولت روحانی این بود که بحرانآفرینی و فسادهای دولتهای نهم و دهم را از چشم جامعه بپوشانند و کمرنگ کنند. اجازه ندادند که روحانی در چند ماه اول دولت یازدهم به مردم بگوید چه وضعیتی را تحویل گرفته است. اصولگرایان در این تخریب کردنها موفق نبودند و این ناموفقی دلایل متعدد داشت. نخست اینکه دولت یازدهم یک استراتژی فراملی را در پیش گرفت و مردم در این خصوص حساسیت داشتند و به حل مناقشات با قدرتهای بزرگ دنیا اهمیت میدادند. علت دوم این بود که ارکان از رهبر معظم تا مجلس شورای اسلامی حرکت دولت را تایید میکردند. سومین دلیلی که موجب شد تا اصولگرایان موفق نباشند، حمایت بیدریغ مردم از استراتژی دولت بود. حمایت بیشائبه و به دور از توقع جناح اصلاحطلب نیز یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت اصولگرایان در تخریب دولت بود. استراتژی مخالفان روحانی این بود که از ابتدای دولت دوازدهم ساز ناکارآمد بودن دولت را کوک کنند و اجازه ندهند که اصلاحات آغاز شده در دولت یازدهم به نتیجه برسد. مصداق مشخص این رویه بازداشت برادران رییسجمهور و معاون اول در مقطع انتخابات بود. مخالفان دولت نگاهی به انتخاباتهای آینده دارند و در این راه از هیچ تخریبی دریغ نخواهند کرد. شرایط کنونی کشور و بحران اقتصادی و اجتماعی فعلی ایجاب میکند که همه جریانهای سیاسی از موضع آشتی ملی وارد عمل شوند زیرا با حذف یک جریان سیاسی و ناسزاگویی نمیتوان کاری از پیش برد و مملکت را در مسیر توسعه قرار داد. همه ارکان نظام باید این رویکرد را داشته و خواستار انسجام و وفاق ملی باشند. باید به این باور رسید که دولت به تنهایی قادر به عبور از بحرانها نیست و تشدید بحرانها از سوی اصولگرایان به معنای لطمه زدن به کشور است. کنار نشستن سیاستمداران کشور نتیجه خوبی نخواهد داشت زیرا در مقطع تاریخی حساسی هستیم و باید بدانیم که هر کس دغدغه نظام جمهوری اسلامی را دارد، باید برای حل مشکلات کشور تلاش کند.
درسهای زلزله تهران
محمدعلی وکیلی مدیرمسئول روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز این روزنامه مسإله زلزله اخیر تهران را موضوع قرار داد و نوشت: این روزها گو اینکه زمین، عنان بریده و برجای خود آرام نمینشیند. هر روز از گوشهای از ایران اخبار زمینلرزه منتشر میشود. در این میان زمینلرزه چهارشنبه شبِ تهران، اما اهمیت خاصی داشت.
عمق خسارتی که زلزله تهران میتواند داشتهباشد قابل وصف نیست. انباشت جمعیت در تهران طوری است که حوادث اینچنینی میتواند فاجعه انسانی بهبار بیاورد. سالهاست که با هر زلزلهای در هر گوشهای از کشور، همزمان بحث زلزله تهران نیز مطرح میشود. گسلهایی که تهران را محاصره کردهاند مانند بمب ساعتی عمل میکنند. ما با هر زلزلهای بهیاد این بمب میافتیم. در این میان، تمهیداتی میتوان برای به حداقل رساندنِ خسارت زلزله احتمالی دید. پارهای از آن مربوط به کم کردن اسیبها در هنگام زلزله است و پارهای مربوط به پس از زمینلرزه است. مقاومسازی ساختمانها و آموزش شهروندان بخشی از تمهیداتی است که آسیبهای احتمالی در هنگام زلزله را میکاهد. اما آمادهسازی برای اقدامات پس از زلزله بسیار پیچیدهتر و حیاتیتر است. ابعاد خسارتی که پس از زلزله میتواند در اثر سهلانگاری وارد شود قابل قیاس با سایر خسارتها نیست.
زلزله چهارشنبه شب گذشته نشان داد که ما به هیچ عنوان آمادگی مدیریت بحران پس از زلزله را نداریم. اساسا ما مدیریت بحران نداریم. این آسیب بزرگی است که کشور پُربحرانی مانند ایران دکترین مدیریت بحران ندارد. هرج و مرج و آشفتگی پس از زلزله تهران نشان داد که عمقِ این آسیب تا کجاست. حتی میتوان اعتماد غیرمنتظره مردم به برخی چهرهها در کمکرسانی به کرمانشاه و ظهور پدیدههایی مانند دایی و زیباکلام را به یک معنا محصولِ آگاهیِ ذهنیتهای ایرانی از غیبتِ همین عنصرِ مدیریتِ بحران دانست. به خیابان ریختن، پمپ بنزینها را خالی کردن و از تهران گریختنِ مردم تهران نیز میتواند همین معنا را هم افاده کند. عدم مدیریت میتواند بحرانها را تبدیل به فاجعه کند.
اولین مشکل در این زمانها این است که مشخص نیست متولی مدیریت بحران کیست. بحرانها نیازمند مدیریت واحد و یکپارچه هستند. همه دستگاهها باید در زمان بحران، مناسبات پیشین خود را تعلیق، و ذیل مدیریت یکپارچه به مقابله بحران بروند. ما نیازمند اتاق مدیریت هوشمند و مهندسی صحنه هستیم. مهندسی صحنه امکان ندارد مگر تحت اراده واحد.
زمان رخ دادن بحران، زمان فکر کردن و هماهنگی نیست. پیش از بحران باید فکرکردنها و هماهنگیکردنها انجام شود. در زمان بحران، تنها باید یک نفر تصمیم بگیرد و بقیه عمل کنند. اِعمال ارادههای هوشمند جهت مهندسی صحنه و به حداقل رساندنِ آسیبهای بحران، نیازمند همین مدیدیرت یکپارچه و واحد است.
به نظر میرسد جهت آمادگی برای زلزله تهران و یا هر بحران دیگر، مهمترین اقدامِ عاجلی که باید انجام داد اصلاح نظام مدیریتی در زمان بحران است.
براین اساس پیشنهاد میشودستادی دردولت به ریاست معاون اول به منظورتهیه معماری واطلس مدیریت بحران کشورباتمرکزبرتهران شروع وتاساماندهی ادامه یابد.
«قطعنامه قدس»، تحقیر آمریکای ترامپ
امیرعلی ابوالفتح در سرمقاله امروز خراسان نوشت: زورآزمایی آمریکا با جامعه جهانی بر سر قدس، به شکست سهمگین این کشور، به ویژه شخص دونالد ترامپ، انجامید. در حالی که رئیس جمهور آمریکا شخصا جهان را تهدید کرده بود، مجمع عمومی سازمان ملل با اکثریت آرا، به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل را محکوم کرد. این در حالی بود که پیش از این دونالد ترامپ و نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل، با صریحترین واژگان اعضای سازمان ملل را تهدید کردند که رای گیری درباره قطعنامه قدس را مبنای کمکهای آمریکا به دیگر کشورها قرار خواهند داد. به عبارت دیگر، کاخ سفید در اقدامی باج خواهانه، از اعضای سازمان ملل خواست، بین دفاع از حقوق بین الملل و قطعنامههای شورای امنیت درباره آینده قدس و کمکهای مالی آمریکا، یکی را انتخاب کنند. ترامپ و مشاورانش امیدوار بودند کشورهایی که به حمایت سیاسی و مالی آمریکا وابسته هستند، در نهایت از موضع واشنگتن در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل حمایت کنند. با این حال، فقط شش کشور جز آمریکا و اسرائیل حاضر شدند در ازای اطمینان از ادامه کمکهای مالی آمریکا، موضعی در برابر خواست ترامپ اتخاذ کنند. چهار کشور از این شش کشور نیز کشورهای جزیرهای در منطقه اقیانوسیه هستند که تصمیمات آنان تاثیری بر تحولات نظام بین الملل ندارد.
ترامپ ماه گذشته بدون توجه به ۱۵ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که بر اشغالی بودن شهر قدس تاکید دارد، تصمیم گرفت مصوبه ۲۲ سال پیش کنگره آمریکا را در انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اجرا کند. وی تصور میکرد متحدان نزدیک آمریکا و اسرائیل در سازمان ملل اجرای چنین مصوبهای را که تضاد کامل با خواست و اراده جهانی دارد، قبول خواهند کرد. اما میزان مخالفت کشورهای موثر نظام بین الملل، با به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، آمریکاییها را شوکه کرد. در جریان رای گیری درشورای امنیت سازمان ملل، تمامی ۱۴ عضو از جمله فرانسه و بریتانیا در برابر این تصمیم ترامپ صف آرایی کردند. پنج کشور اروپایی این شورا نیز در اقدامی بی سابقه، بیانیهای در محکومیت تصمیم رئیس جمهوری آمریکا صادر کردند.
با این حال، باج خواهی دولت ترامپ در قبال جامعه جهانی پایان نیافت. همزمان با مطرح شدن پیش نویس قطعنامه غیر الزام آور ممنوعیت به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، واشنگتن با ادبیاتی تندتر و تهاجمیتر، اعضا را از مخالفت با آمریکا برحذر داشت. این بار به نظر میرسید تعداد کشورهای وابسته به کمکهای سیاسی و مالی واشنگتن، به کمک ترامپ بشتابند و مانع از شکست حیثیتی رئیس جمهوری آمریکا شوند. اما این تلاش نیز نتیجه نداد و فقط سه درصد ازاعضای مجمع عمومی جز آمریکا و اسرائیل، از موضع ترامپ حمایت کردند و ۱۳ درصد هم به آن رای ممتنع دادند.
گزینههای متعددی برای اجرای تهدیدهای رئیس جمهور آمریکا علیه کشورهای مخالف وجود ندارد. به عنوان مثال کشورهایی همانند مصر، افغانستان، عراق و پاکستان که از کمکهای مالی و نظامی آمریکا برخوردار هستند، جایگاه ویژهای در راهبردهای منطقهای و جهانی این کشور دارند و قطع کمکهای واشنگتن لطمات جبران ناپذیری به راهبردهای آمریکا وارد میکند. از سوی دیگر اجرای تهدید ترامپ به قطع یا کاهش کمکهای مالی آمریکا به برخی از اعضای سازمان ملل یا حتی خود این سازمان، با استقبال تعدادی از کشورهای ثروتمند همچون چین مواجه خواهد شد تا جای آمریکا را در نظام بین الملل پر کنند. چین بعد از خروج آمریکا از پیمان ترانس پاسیفیک و پیمان اقلیمی پاریس اعلام کرد آمادگی دارد جای آمریکا را در هدایت و رهبری این توافقات منطقهای و بین المللی پر کند.
با توجه به شخصیت رئیس جمهور آمریکا و تاکید ترامپ بر شعار " اول آمریکا "، پیش بینی میشود که این کشور به شیوههای مختلف، " شکست قدس " را علیه سازمان ملل تلافی کند. شاید خروج آمریکا از یونسکو به اتهام ضدیت این نهاد بین المللی علیه اسرائیل درباره حضور در سازمان ملل تکرار نشود، اما تعویق در پرداخت حق عضویت آمریکا به سازمان ملل یا کاهش مشارکت این کشور در فعالیتهای متعدد زیر نظر سازمان ملل، دور از انتظار نخواهد بود. اقدامی که به روند منزوی شدن آمریکای ترامپ در جهان سرعت خواهد بخشید.